فیلم درخت گردو درد و رنج مردم سردشت را زنده کرد. کمتر کسی می دانست که در آن روزها بر سر مردم سردشت چه آمده است آنهایی هم که می دانستند تنها چیزهایی شنیده بودند اما «شنیدن کی بود مانند دیدن.»

گاهی اوقات فیلم هایی می بینیم که داستانش غمگین است و ناراحت کننده و شاید اشک مان را هم سرازیر کند اما به خود دلداری می دهیم فیلم است واقعیت که ندارد. اما در روزهای اخیر فیلمی در جشنواره فجر به نمایش درآمده است که تمام تماشاگران را به گریه انداخته است. این بار تفاوتی با تمام فیلم های غمگین دارد و تفاوتش در این است که داستان این فیلم واقعی است؛ واقعیتی که ۳۲ سال پیش در گوشه ای از این سرزمین اتفاق افتاده  صدها نفر کشته شدند و هزاران نفر مجروح . اینجاست که دیگر تماشاگر تحملش را از دست می دهد و هق هق گریه اش، در سالن سینما بلند می شود. از ته دل و با صدای بلند اشک می ریزد برای قادر که تمام خانواده اش را در این حادثه از دست می دهد و برای تمام پدرانی که خود و خانواده هایشان در آن روز نحس در ۷ تیر سال ۶۶ قربانی دیکتاتوری صدام می شوند. داستان درخت گردو داستان یک نسل کشی در طول تاریخ که مسکوت مانده است و کسی از آن خبر ندارد. اما حالا در قالب یک فیلم درآمده است تا به جهانیان این تراژدی دردناک را نشان دهد.

روز جمعه سینما بهمن سنندج مملو از جمعیت می شود همه برای تماشای فیلم درخت گردو آمده اند صندلی برای نشستن پیدا نمی شود عده ای بر روی پله های وسط راهرو نشسته اند و دوست دارند هر جور شده این فیلم را ببینند.

فیلم که آغاز می شود در ابتدا چندان برای تماشاگر درد و رنج مردم سردشت ملموس نیست آنجا که هواپیمای عراقی بر بالای سر آنها می آید و بمبی را بر سرشان می اندازد تا اینجای ماجرا آن تماشاگرانی که تحمل شان بالاتر است می توانند جلوی گریه خود را بگیرند اما قسمت دردناک ماجرا آنجاست که قادر سه کودک خود را مجبور می شود برای اینکه آنها را در بیمارستان تبریز پذیرش کنند به حمام ببرد و وقتی زیر دوش آب می برد، بدن شان می سوزد و تاول ها بیرون می زنند و بچه ها درد می کشند و گریه می کنند. اینجا دیگر عمق فاجعه برای تماشاگر ملموس می شود دردی که یک پدر از رنج فرزندانش می کشد و دم نمی زند برای تماشاگران برای تمام پدران حاضر در سالن قابل تحمل نیست و صحنه آنقدر دردناک است که تمام تماشاگران همزمان اشک می ریزند.

محمد حسین مهدویان کارگردان فیلم خود از شوک روحی عوامل فیلم در لحظه تصویر برداری این صحنه می گوید که سبب شده بود چند روز کار تعطیل شود.

فاجعه بمباران شیمیایی سردشت حادثه ای تاریخی است که فراموش شده است اما فیلم درخت گردو درد و رنج مردم سردشت را زنده کرد. کمتر کسی می دانست که در آن روزها بر سر مردم سردشت چه آمده است آنهایی هم که می دانستند تنها چیزهایی شنیده بودند اما به قول معروف شنیدن کی بود مانند دیدن. حالا دیگر تصویر آن حادثه تلخ در اذهان می ماند در ذهن تمام کسانی که فیلم درخت گردو را می بینند. دیگر مگر می شود حادثه سردشت را فراموش کرد وقتی پیمان معادی با آن بازی فوق العادش رنج قادر مولان پور را نشان می دهد. هنوز هم آسیب دیدگان این فاجعه و نسل‌های پس از آن همچنان از عوارض مختلف جسمی و روحی آن رنج می‌برند و بعد از سال‌ها با مشکلات ناشی از این جنایت غیرانسانی همچنان دست و پنجه نرم می‌کنند. تاکنون تلاش‌های مصدومان و جانبازان شیمیایی سردشت که علیه این فجایع انسانی در دادگاه لاهه شکایت کرده‌اند، نتیجه نداده است و مجامع جهانی به سکوت معنی دار خود در برابر این فجایع انسانی ادامه می‌دهند. این فیلم باید به جشنواره های بین المللی برود تا شاید تلاش آسیب دیدگان فاجعه سردشت در دادگاه لاهه نتیجه دهد و منجر به احقاق حقوق آنها شود.