منصور جهانی ـ در نهمین روز از برگزاری چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر، هشتمین نشست آثار گنجینه، تحت عنوان «تنوع فرهنگی و زبانی در سینما» به فیلم سینمایی «جاده‌های سرد» ساخته «مسعود جعفری جوزانی» پرداخت. این نشست با حضور «اکبر نبوی» کارشناس، مجری و «جهانگیر الماسی» بازیگر و کارگردان در خانه جشنواره برگزار شد.

در نهمین روز از برگزاری چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر، هشتمین نشست آثار گنجینه، تحت عنوان «تنوع فرهنگی و زبانی در سینما» به فیلم سینمایی «جاده‌های سرد» ساخته «مسعود جعفری جوزانی» پرداخت. این نشست با حضور «اکبر نبوی» کارشناس، مجری و «جهانگیر الماسی» بازیگر و کارگردان در خانه جشنواره برگزار شد.

«جهانگیر الماسی» در ابتدای این نشست گفت: به مسئولان جشنواره از سازمان سینمایی تا وزارت ارشاد و آقای نقاش‌زاده تبریک می‌گویم. جشنواره فیلم فجر امسال به یک پختگی رسید و جایگاه خود را پیدا کرد. جشنواره دارد شناسنامه پیدا می‌کند. بحث‌های نظری که جایش خالی بوده، این بار به جشنواره آمد و فستیوال، به نوعی پشتوانه علمی پیدا کرده‌ است.
«اکبر نبوی» درباره فیلم سینمایی «جاده‌های سرد» گفت: این اولین فیلم بلند «مسعود جعفری‌ جوزانی» است که قابلیت‌های خاصی دارد. ساخت چنین آثاری در آن دوران طبیعی بود. «جاده‌های سرد» حداقل در چهار دهه گذشته یکی از خاص‌ترین آثار است.
«جهانگیر الماسی» گفت: بنیاد فارابی با جوانان آثار خوبی مانند «سربداران» را کلید زد. البته اسم بنیاد، پیش از انقلاب متفاوت بود. «محمد بهشتی» که مدیریت فارابی را برعهده گرفت، خط تولید فارابی را مبتنی بر باورهای دینی حفظ کرد و چندین فیلم مانند «جاده‌های سرد» و «شهرموش‌ها» و بعد از مدتی «مادیان» ساخته شد. همچنین مستندهای خیلی خوبی نیز ساخته شد. مجموعه‌ای که با عنوان سینا فیلم ساخته شد هم مانند فارابی عقبه فکری داشت. یکی از تولیدات خوب از این عقبه فکری «جاده‌های سرد» بود.
الماسی درباره شخصیت «مسعود جعفری جوزانی» اظهار کرد: او دانش‌آموخته خارج از کشور بود و با انقلاب به ایران آمد و از جنبش انقلاب مراقبت می‌کرد. یک جوان پرشور بود. روحیه عدالت‌خواهی در او موج می‌زد. خیلی‌ها که مثل مسعود جعفری‌جوزانی تحصیل‌کرده سان‌فرانسیسکو بودند، نسبت به آکسفورد روحیه جمعی بیش‌تری داشتند. او هم از این دانشگاه بود و روحیه جمعی در او موج می‌زد.
وی ادامه داد: در سینمای امروز دنیا، شعار کم شده است. شاید در زمان ما برعکس بود، اما جنبه زیباشناسانه مفاهیم را بدون آشکار بودن در ذهن مخاطب می‌کارد. از اولین فیلم‌های هوشمندانه که در این زمینه وجود دارد، اولین فیلم جعفری جوزانی «جاده‌های سرد» است. این موضوع در سکانس‌های برف و چاه، نشان‌داده‌ می‌شود. اتفاقی که در «درچشم باد» نیز افتاد و به نوعی نمادی در نگاه ژرف و سختی آن است.

الماسی ادامه داد: تمام تلاش سینماگران امروز خارج کردن سینما از مفاهیم عوامانه بازاری است. «مسعود جعفری جوزانی» در فیلم‌اش مسیر سخت و گرگ‌ها را نشان می‌دهد. حرکت شخصیت اصلی فیلم با بازی «علی نصیریان» نشان دهنده انقلاب بود. از همه مهم‌تر جنس فیلم او بسیار حائز اهمیت است. او در مکتب آمریکایی تحصیل کرده اما فیلم مکتبی اروپایی دارد.
نبوی درباره فیلم گفت: «جاده‌های سرد» مدام در حال حرکت است. البته این حرکت الزاما ظاهری نیست. شخصیت آقا مدیر در فیلم که نقش ناجی را دارد، تغییر شخصیت پیدا می‌کند. مدیر قبل از مواجهه با گرگ، با بعد از آن متفاوت است.
الماسی ادامه داد: کلاه مدیر مدرسه نیز معانی زیادی دارد. کلاه مدیر، هویت ایرانی دارد و از مدل کلاه‌ بازاری‌های سرمایه‌دار نبود. کلاه به دلیل پوستی بودنش، معصومیت دارد. همه جای فیلم درست است. شاید دلیلش سن مسعود بوده است. او ۲۵ سال داشت که این اثر را ساخت. سن او کمک می‌کرد، شرایط آن موقع را بسنجد. جوانان دهه شصت کنشگری بی‌نظیری داشتند که یکی از آن‌ها مسعود بود.
این بازیگر سینما درباره تولیدات کم در سینمای ایران با تکیه بر موضوعاتی چون «جاده‌های سرد» گفت: نسل ما کاستی‌هایی داشت. هم‌دوره‌های ما در آن دوران درگیر نسل‌های قبلی بودند و به نسل بعدی توجه نکردند. سینمای دهه ۷۰ ما هیچ گاه نقد نشد. بسیاری از فیلمسازان آن دوره به نقد، پخته نشده‌ بودند.
اکبر نبوی در ادامه گفت: مدیریت فیلم‌برداری کلاری و منصوری و نماهایی که گرفتند، بی نظیر بود.
الماسی درباره «مسعود جعفری جوزانی» عنوان کرد: مسعود انسان باشرفی است. علاوه بر این نگاه دقیقی داشت. اطرافیان او نیز در این پروژه بی‌نظیر بودند. مثلا «محمود کلاری» عکاس بی‌نظیری در دوران جنگ بود. یادم است که برای نظارت و چاپ یک کتاب به آلمان رفته بود. کتاب پنج جلد شد و درباره لایتینگ این افراد صحبت می‌شد. من آن زمان در انجمن سینمای آزاد بودم.
الماسی افزود: سینما یک پدیده چندوجهی است. سینما یک هنر نمایشی، تجسمی و صنعت است. سینما جنبه جمعی دارد. سینما اکثریت گراست، اما به اقلیت هم بها می‌دهد. کشورمان میراثی از نیاکان برای این گونه هنرها دارد. ما در ادبیات پشتوانه سینما را داشتیم. مثلا حافظ و فردوسی پیش از تأسیس سینما دکوپاژ آن را ساخته‌اند.  شخصیت‌پردازی و دیالوگ‌هایی که در شاهنامه وجود دارد، غیر قابل انکار است. ما عاشقان سینما با سینما به ادبیات روی آوردیم. چرا در فرهنگ بالنده ایرانی و این عظمت شگرف و بلاتردید، همه جا اسم یورش آورندگان به مملکت را روی اسم فرزندانش گذاشت؟ جای این موضوعات در سینما خالی است. دنیای استعمار، ما را نسبت به سرزمین خودمان بیگانه می‌کند. همیشه مرغ همسایه برایمان غاز است. کت و شلوار خارجی برایمان مهم است.
«جهانگیر الماسی» در پایان خاطرنشان کرد: ما همیشه یک شخصیت مجزا برای سینما قائل می‌شویم. یادمان می‌رود که سینما در عین حال که سینماست یک رسانه است. یعنی مفهموم را در ذهن مخاطب می‌کارد. ما خیلی مفاهیم را از مردم پنهان می‌کنیم. افرادی مثل کیمیایی و جوزانی باید از حقیقت‌های سینما و مهارت‌هایشان بگویند. تجربیات زیادی است که از نسل جدید پنهان شده و بهتر است بیان شود.

«جاده‌های سرد» ساخته «مسعود جعفری جوزانی» تجربه‌ای اتمسفریک در ساحت انگیزه و جسارت است که با آهنگ «سفر و سفر کردن» موقعیت‌های دشوار زندگی را برای مخاطب برجسته می‌کند. به پاس این نگاه اخلاقی، می‌توان از فیلم جاده‌های سرد به عنوان اثری شاخص در تاریخ سینمای ایران یاد کرد.

ورودی یا به اصطلاح اوپنینگ فیلم در نمایی باز از محیطی برف‌پوش است که درک فضا را برای مخاطب فراهم می‌کند. در این نما چند فرد در حال حمل جنازه‌ای با خود به سمت قبرستان هستند. ناگهان کاراکتر «حمید جبلی» سرش را بالا آورده و در میزانسن حاضر می‌شود. نمای باز گفته ‌شده به شکلی تضاربی به نمایی نزدیک یا کلوزآپ مبدل می‌شود. فیلم‌ساز با شگرد لانگ‌تیک حضور انسان را موتیفی حیات‌بخش دانسته و شمایل مرگ را به گوشه و کنار می‌راند.

پس از نمای یاد شده، روایت در دیالوگ‌هایی که کاراکترها ادا می‌کنند، رنگ گرفته و به پا می‌خیزد. پیرنگ از مریضی پدر اسماعیل و تهیه دارو برای وی آغاز می‌شود و سپس بایستن (ضرورت) و ترس از دست دادن پدر در ذهنیت اسماعیل  تبدیل به مسئله می‌شود‌. مسئله ذکر شده به شکلی رؤیاگونه خواب‌های اسماعیل را به کابوس بدل کرده و او را از مرگ پدرش به هراس می‌اندازد. تعبیه هراس در روحیات اسماعیل دارای سویه‌‌ای تألیفی از جانب فیلم‌ساز است. «مسعود جعفری‌جوزانی» از مهارت قابل توجهی در القای احساسات به بیننده با تکنیک کلوز‌آپ برخوردار است. در خوابی که اسماعیل می‌بیند، توالی چهره‌های آشنا در برابر چشمانش به اسکلتی مرگ‌وار مبدل می‌شود و او را در منجلاب ترس فرو می‌برد. حال منطق ترس در او کاشته شده و با عطوفتی که نسبت به پدرش دارد، همراه می‌شود. در نهایت پیکره بایستن در فیلم شکل می‌گیرد و به سبب آن، اسماعیل همراه با معلم مدرسه و رحمان برای تهیه دارو به سمت شهر می‌روند و آهنگ سفر می‌کنند‌.
در مسیر معضل، گره پیرنگی‌ دیگر به فیلم اضافه می‌کند و به مثابه گره‌ای در اثر جا خوش می‌کند‌. مشکل فیزیکی آقای موسوی گره مذکور را تقویت می‌کند و کشمکش لازم را برجسته می‌سازد.
فرم روایی اثر در واقع شاه‌پیرنگ آن، انشعابی تازه می‌کند و در موازات با یکدیگر تعلقات بیانی و روایی اثر را تأمین می‌کنند. بیان و تقریر دراماتیک بر دوش آقای موسوی افتاده و در راستایش روایت خرید داروها توسط اسماعیل و رحمان شکل می‌گیرد.
در نهایت با گسترش دو پیرنگ یادشده بار نمایشی اثر توسط مخاطراتی که آقای موسوی را تهدید می‌کند، در ذهنیت مخاطب نقش می‌بندد. و آن سوی دیگر رحمان و اسماعیل با تهیه دارو به سمت شهر باز می‌گردند.
اگر بخواهیم برای فیلم جاده‌های سرد در مطلع مضمون استنتاجی بیاوریم، صراحتا به اوپنینگ فیلم نقب زده و عصاره حیات را در برابر مرگ استخراج می‌کنیم. در فصل پایانی فیلم با وجود تمام هیجانات پیش آمده زیر آوار سرما، اسماعیل وارد کلاس می‌شود و در حالی که چهره‌اش رنگ لبخند به خود گرفته، میزانسن فریز می‌شود تا نشاط حیات‌بخش او تا ابدیت در فیلم بماند و «مسعود جعفری جوزانی» نهایت زیستن زیر سایه سختی‌ها را در خنده‌ای خلاصه کند و آن را به تماشاگر ارزانی دارد.